گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد هفتم
فصل نهم : شهادت سیّد الشهدا علیه السلام


9 / 1امام علیه السلام ، لباسی را می طلبد که کسی بدان ، رغبت نکند

4713.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الملهوف :امام حسین علیه السلام فرمود : «برایم لباسی بیاورید که کسی به آن، رغبت نکند تا زیرِ لباس هایم بپوشم و مرا برهنه نکنند ».

برای امام علیه السلام ، شلوارکی آوردند . امام علیه السلام نپذیرفت و فرمود: «این ، لباس خواری است».

سپس ، خود امام علیه السلام لباس کهنه ای را برداشت و آن را پاره کرد و زیر لباسش پوشید ؛ امّا هنگامی که شهید شد، آن را نیز بردند و امام علیه السلام را برهنه ، رها کردند .

آن گاه امام علیه السلام ، شلوارهایی پنبه ای را که بافتِ یمن بود ، خواست و آن را پاره کرد و پوشید و از آن رو پاره کرد تا آن را نبرَند ؛ امّا هنگامی که کشته شد ، بحر بن کعب که خداوند ، لعنتش کند ، آن را هم بُرد و حسین علیه السلام را برهنه ، رها کرد .

دستان بحر ، پس از این کار ، در تابستان ، مانند چوبِ خشک می شد و در زمستان ، از آنها چرک و خون، تراوش می کرد تا آن که خدای متعال ، او را هلاک کرد . .




4714.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( یَومَ فَتحِ خَیبَرَ ) المناقب لابن شهر آشوب :ثُمَّ قالَ [الإِمامُ الحُسَینُ علیه السلام ] : اِیتونی بِثَوبٍ لا یُرغَبُ فیهِ ، ألبَسهُ غَیرَ ثِیابی ؛ لا اُجَرَّدُ ، فَإِنّی مَقتولٌ مَسلوبٌ . فَأَتَوهُ بِتُبّانٍ فَأَبی أن یَلبَسَهُ وقالَ : هذا لِباسُ أهلِ الذِّمَّهِ (1) ، ثُمَّ أتَوهُ بِشَیءٍ أوسَعَ مِنهُ دونَ السَّراویلِ وفَوقَ التُّبّانِ فَلَبِسَهُ . (2)4715.الإمام علیّ علیه السلام :تاریخ الطبری عن أبی مخنف عن سلیمان بن أبی راشد عن حمید بن مسلم :لَمّا بَقِیَ الحُسَینُ علیه السلام فی ثَلاثَهِ رَهطٍ (3) أو أربَعَهٍ ، دَعا بِسَراویلَ مُحَقَّقَهٍ یُلمَعُ فیهَا البَصَرُ ، یَمانِیٍّ مُحَقَّقٍ (4) ، فَفَزَرَهُ ونَکَثَهُ لِکَیلا یُسلَبَهُ ، فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ : لَو لَبِستَ تَحتَهُ تُبّانا .

قالَ : ذلِکَ ثَوبُ مَذَلَّهٍ ولا یَنبَغی لی أن ألبَسَهُ .

قالَ : فَلَمّا قُتِلَ ، أقبَلَ بَحرُ بنُ کَعبٍ فَسَلَبَهُ إیّاهُ ، فَتَرَکَهُ مُجَرَّدا .

قالَ أبو مِخنَفٍ : حَدَّثَنی عَمرُو بنُ شُعَیبٍ ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ ، أنَّ یَدَی بَحرِ بنِ کَعبٍ کانَتا فِی الشِّتاءِ تَنضَحانِ الماءَ ، وفِی الصَّیفِ تَیبَسانِ کَأَنَّهُما عودٌ . (5)4716.الإمام الصادق علیه السلام :الإرشاد :حَمَلَتِ الرَّجّالَهُ یَمینا وشِمالاً عَلی مَن کانَ بَقِیَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام فَقَتَلوهُم ، حَتّی لَم یَبقَ مَعَهُ إلّا ثَلاثَهُ نَفَرٍ أو أربَعَهٌ ، فَلَمّا رَأی ذلِکَ الحُسَینُ علیه السلام دَعا بِسَراویلَ یَمانِیَّهٍ یُلمَعُ فیهَا البَصَرُ ، فَفَزَرَها ثُمَّ لَبِسَها ، وإنَّما فَزَرَها لِکَی لا یُسلَبَها بَعدَ قَتلِهِ .

فَلَمّا قُتِلَ ، عَمَدَ أبجَرُ بنُ کَعبٍ إلَیهِ فَسَلَبَهُ السَّراویلَ وتَرَکَهُ مُجَرَّدا . فَکانَت یَدا أبجَرَ بنِ کَعبٍ بَعدَ ذلِکَ تَیبَسانِ فِی الصَّیفِ حَتّی کَأَنَّهُما عودانِ ، وتَتَرَطَّبانِ فِی الشِّتاءِ فَتَنضَحانِ دَما وقَیحا ، إلی أن أهلَکَهُ اللّهُ . (6) .

1- .اهل الذمّه : هم الکفار الذی یعیشون فی ظل الدوله الاسلامیه و فی کنفها و حمایتها و لکن الظاهر أنّ الصواب فی هذه الکلمه مع أخذ المصادر الاُخری بنظر الاعتبار هو «الذلّه» لا «الذمّه» .
2- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 109 .
3- .الرَّهْطُ : هم عشیره الرجل وأهله ، والرهط من الرجال مادون العشره (النهایه : ج 2 ص 283 «رهط») .
4- .ثوب مُحقّق : علیه وشی علی صورت الحقق ، وثوب مُحقّق : إذا کان محکم النسج (لسان العرب : ج 10 ص 55 «حقق») .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 451 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 408 ولیس فیه من «مُحقّقه» إلی «ألبسه» ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 572 کلاهما نحوه ، تذکره الخواصّ : ص 253 عن هشام بن محمّد .
6- .الإرشاد : ج 2 ص 111 ، إعلام الوری : ج 1 ص 468 ولیس فیه «یمانیّه» ، مثیر الأحزان : ص 74 نحوه وفیه «بحر بن کعب» .



4717.المناقب لابن شهر آشوب ( فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) المناقب ، ابن شهرآشوب :آن گاه امام حسین علیه السلام فرمود : «لباسی برایم بیاورید که کسی به آن رغبت نکند و زیرِ لباس هایم بپوشم تا برهنه ام نکنند ؛ چرا که من کشته می شوم و لباس و سلاحم را می بَرند» .

برای امام علیه السلام ، شلوارکی آوردند ؛ امّا نپذیرفت و فرمود : «این، لباس اهل ذِمّه (1) است» .

سپس ، لباسی بلندتر را که از شلوار ، کوتاه تر و از شلوارک ، بلندتر بود ، آوردند و امام علیه السلام ، آن را پوشید .4718.نثر الدرّ ( فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) تاریخ الطبری به نقل از ابو مِخنَف : سلیمان بن ابی راشد ، از حُمَید بن مسلم برایم نقل کرد که : چون حسین علیه السلام با سه یا چهار نفر ، تنها مانْد ، شلوار یَمانی محکمش را که چشم را خیره می کرد ، خواست تا آن را زیرِ لباسش بپوشد . آن را پاره پاره و رشته رشته کرد که پس از شهادتش به غارت نبرند.

یکی از یاران او گفت : کاش زیر آن ، شلوارک می پوشیدی!

فرمود : «شلوارک ، لباسِ خواری است و برای من ، شایسته نیست که آن را بپوشم» .

امّا هنگامی که حسین علیه السلام به شهادت رسید، بحر بن کعب، آن را نیز از [تن] ایشان در آورد و ایشان را برهنه ، رها کرد .

نیز عمرو بن شعیب ، از محمّد بن عبد الرحمان برایم نقل کرد که : هر دو دستِ بحر بن کعب ، در زمستان ، آبْ ترشّح می کرد و در تابستان ، مانند چوبِ خشک می شد .4714.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در روز فتح خیبر ) الإرشاد :پیادگان لشکر ابن سعد ، از چپ و راست ، به باقی ماندگان همراه حسین علیه السلام حمله کردند و آنان را کُشتند تا آن که جز سه یا چهار نفر ، با آنان نمانْد . هنگامی که حسین علیه السلام چنین دید ، شلوارِ یَمانی محکمش را که چشم را خیره می کرد ، خواست تا زیر لباسش بپوشد . همچنین ، آن را پاره پاره کرد که پس از شهادتش به غارت نبرند ؛ امّا هنگامی که به شهادت رسید، بحر بن کعب، آن را نیز از [تن] امام علیه السلام در آورد و ایشان را بی لباس، رها کرد .

به همین خاطر ، هر دو دست بحر بن کعب در تابستان ، مانند چوبِ خشک می شد و در زمستان ، مرطوب می شد و خون و چرک ، از آنها ترشّح می کرد تا آن که خداوند متعال ، او را هلاک کرد . .

1- .اهل ذمّه ، به کافرانی گفته می شود که در حمایت حکومت اسلامی زندگی می کنند ؛ امّا با توجّه به منابع دیگر ، ظاهرا عبارت «أهل الذِّمّه» که در متن عربی حدیث آمده است ، تصحیف «أهل الذلّه (اهل خواری)» باشد .



9 / 2وَداعُ الإِمامِ علیه السلام النِّساءَ4717.المناقب ، ابن شهر آشوب درباره امام علی علیه السلاالمناقب لابن شهرآشوب :ثُمَّ وَدَّعَ [الحُسَینُ علیه السلام ] النِّساءَ ، وکانَت سُکَینَهُ تَصیحُ ، فَضَمَّها إلی صَدرِهِ وقالَ :


سَیَطولُ بَعدی یا سُکَینَهُ فَاعلَمیمِنکِ البُکاءُ إذَا الحِمامُ (1) دَهانی لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکِ حَسرَهًما دامَ مِنِّی الرّوحُ فِی جُثمانی وإذا قُتِلتُ فَأَنتِ أولی بِالَّذیتَأتینَهُ یا خَیرَهَ النِّسوانِ (2)9 / 3وَصایَا الإِمامِ علیه السلام4720.المناقب لابن شهر آشوب :إثبات الوصیّه :ثُمَّ أحضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام ، وکانَ عَلیلاً ، فَأَوصی إلَیهِ بِالاِسمِ الأَعظَمِ ومَواریثِ الأَنبِیاءِ علیهم السلام ، وعَرَّفَهُ أنَّهُ قَد دَفَعَ العُلومَ وَالصُّحُفَ وَالمَصاحِفَ وَالسِّلاحَ إلی اُمِّ سَلَمَهَ رَضِیَ اللّهُ عَنها ، وأمَرَها أن تَدفَعَ جَمیعَ ذلِکَ إلَیهِ . (3)4721.الإمام الباقر علیه السلام :الکافی عن أبی الجارود عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام لَمّا

حَضَرَهُ الَّذی حَضَرَهُ ، دَعَا ابنَتَهُ الکُبری فاطِمَهَ بِنتَ الحُسَینِ ، فَدَفَعَ إلَیها کِتابا مَلفوفا ووَصِیَّهً ظاهِرَهً ، وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام مَبطونا (4) مَعَهُم لا یَرَونَ إلّا أنَّهُ لِما بِهِ ، فَدَفَعَت فاطِمَهُ الکِتابَ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ صارَ وَاللّهِ ذلِکَ الکِتابُ إلَینا یا زِیادُ .

قالَ : قُلتُ : ما فی ذلِکَ الکِتابِ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ ؟

قالَ : فیهِ وَاللّهِ ما یَحتاجُ إلَیهِ وُلدُ آدَمَ مُنذُ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ إلی أن تَفنَی الدُّنیا ، وَاللّهِ إنَّ فیهِ الحُدودَ ، حَتّی أنَّ فیهِ أرشَ (5) الخَدشِ . (6) .

1- .الحِمَامُ : الموت (النهایه : ج 1 ص 446 «حمم») .
2- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 109 .
3- .. إثبات الوصیّه : ص 177 .
4- .المَبْطُون : العلیل البطن (الصحاح : ج 5 ص 2080 «بطن») .
5- .الأرْش : دِیَهُ الجراحات (الصحاح : ج 3 ص 995 «أرش») .
6- .الکافی : ج 1 ص 303 ح 1 ، الإمامه والتبصره : ص 197 ح 51 ، بصائر الدرجات : ص 148 ح 9 ولیس فیهما ذیله من «واللّه إنّ فیه» ، إعلام الوری : ج 1 ص 482 ولیس فیه ذیله من «قال : قلت» وفیها بزیاده «ووصیّه باطنه» بعد «ظاهره» ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 172 ولیس فیه من «وکان علیّ بن الحسین» وراجع : إثبات الوصیّه : ص 177 .



9 / 2خداحافظی امام علیه السلام با زنان

4719.نثر الدّر ( درباره امام علی علیه السلام ) المناقب ، ابن شهرآشوب :سپس حسین علیه السلام ، با زنان، وداع کرد . سکینه ، شیون می کرد . امام علیه السلام ، او را به سینه اش چسباند و فرمود :


ای سَکینه ! بدان که پس از من ، گریه ات طولانیخواهد بود ، هنگامی که مرگ ، مرا در یابد . با اشک حسرتت ، دلم را آتش مزنتا آن گاه که روح در بدن دارم و چون کشته شدم ، تو سزامند گریستنیای بهترینِ زنان !

9 / 3وصیّت های امام علیه السلام

4722.امام باقر علیه السلام :إثبات الوصیّه :حسین علیه السلام ، سپس علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام را که بیمار بود ، فرا خواند و اسم اعظم و میراث های پیامبران را به او وصیّت کرد و او را آگاه کرد که علوم و نوشته ها و قرآن ها و سلاح را به اُمّ سَلَمه که خدا از وی خشنود باد ، سپرده و به وی فرمان داده است که همه آنها را به او (زین العابدین علیه السلام ) بدهد .4723.تاریخ الطبری ( به نقل از ابو بکر هُذَلی ) الکافی به نقل از ابو جارود : امام باقر علیه السلام فرمود : «حسین بن علی علیه السلام ، هنگامی که آنچه باید برسد ، به او رسید ، دختر بزرگش فاطمه بنت الحسین علیه السلام را فرا خواند و نوشته ای در هم پیچیده و وصیّتی آشکار ، به او داد . علی بن الحسین علیه السلام ، درد شکم داشت و با آنان بود ؛ امّا او را به خودش وا گذاشته بودند و فکر نمی کردند که از آن بیماری ، جانِ سالم به در بَرَد . فاطمه ، آن نوشته را به علی بن الحسین علیه السلام داد و سپس به خدا سوگند ، ای زیاد ، که آن نوشته به ما رسیده است» .

گفتم : خدا مرا فدایت کند ! در آن نوشته ، چیست ؟

فرمود : «به خدا سوگند ، همه نیازهای فرزندان آدم از روز خلقت آدم علیه السلام تا فنای دنیا در آن ، آمده است . به خدا سوگند ، در آن ، حدود هم هست ، حتّی [ مقدار ] دیه یک خراش» . .




4724.ذخائر العقبی عن ابن عبّاس ( وقَد سَأَلَهُ رَجُلٌ ) الکافی عن أبی حمزه الثمالی عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاهُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ :

یا بُنَیَّ ! اُوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاهُ ، وبِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ علیه السلام أوصاهُ بِهِ ، قالَ : یا بُنَیَّ ، إیّاکَ وظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِرا إلَا اللّهَ . (1)4725.عیون الأخبار :الکافی عن أبی حمزه عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :لَمّا حَضَرَت أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاهُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ ، وقالَ :

یا بُنَیَّ ! اُوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاهُ ، وبِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ علیه السلام أوصاهُ بِهِ ، یا بُنَیَّ ، اصبِر عَلَی الحَقِّ وإن کانَ مُرّا . (2) .

1- .الکافی : ج 2 ص 331 ح 5 ، الخصال : ص 16 ح 59 ، الأمالی للصدوق : ص 249 ح 272 ، روضه الواعظین : ص 510 ، تحف العقول : ص 246 عن الإمام الحسین علیه السلام وفیه ذیله من «یا بنیَ» ، بحار الأنوار : ج46 ص 153 ح 16 .
2- .الکافی : ج 2 ص 91 ح 13 ، مشکاه الأنوار : ص 58 ح 67 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 410 ح 5891 عن أبی حمزه الثمالی وبزیاده «یوف إلیک أجرک بغیر حساب» فی آخره ، ولیس فیه من «یا بنیَّ اُوصیک» إلی «أوصاه به» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 184 ح 52 .



4726.شرح نهج البلاغه ( فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) الکافی به نقل از ابو حَمزه ثُمالی ، از امام باقر علیه السلام : چون هنگام وفات [ پدرم ] علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید ، مرا به سینه اش چسباند و سپس فرمود : «ای فرزند عزیزم ! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد ، وصیّت می کنم ، و نیز به آنچه پدرش به وی وصیّت کرده است» .

سپس فرمود : «ای پسر عزیزم ! مبادا بر کسی ستم کنی که در برابر تو ، هیچ یاوری جز خدا ندارد!» .4727.المناقب لابن شهر آشوب :الکافی به نقل از ابو حَمزه ثُمالی ، از امام باقر علیه السلام : چون هنگام وفات [ پدرم ] علی بن الحسین علیه السلام ، فرا رسید ، مرا به سینه اش چسباند و سپس فرمود : «ای فرزند عزیزم ! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد ، وصیّت می کنم ، و نیز به آنچه پدرش به وی وصیّت کرده است» .

سپس فرمود : «ای پسر عزیزم ! بر حق ، شکیبایی کن ، هر چند تلخ باشد» . .




4728.الأخبار الموفّقیّات عن مصعب بن عبد اللّه :الدعوات عن زین العابدین علیه السلام :ضَمَّنی والِدی علیه السلام إلی صَدرِهِ یَومَ قُتِلَ وَالدِّماءُ تَغلی ، وهُوَ یَقولُ : یا بُنَیَّ ، اِحفَظ عَنّی دُعاءً عَلَّمَتنیهِ فاطِمَهُ علیهاالسلام ، وعَلَّمَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وعَلَّمَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام فِی الحاجَهِ وَالمُهِمِّ وَالغَمِّ ، وَالنّازِلَهِ إذا نَزَلَت ، وَالأمرِ العَظیمِ الفادِحِ .

قالَ : اُدعُ بِحَقِّ یس وَالقُرآنِ الحَکیمِ ، وبِحَقِّ طه وَالقُرآنِ العَظیمِ ، یا مَن یَقدِرُ عَلی حَوائِجِ السّائِلینَ ، یا مَن یَعلَمُ ما فِی الضَّمیرِ ، یا مُنَفِّسُ عَنِ المَکروبینَ (1) ، یا مُفَرِّجُ عَنِ المَغمومینَ ، یا راحِمَ الشَّیخِ الکَبیرِ ، یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ ، یا مَن لا یَحتاجُ إلَی التَّفسیرِ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَافعَل بی کَذا وکَذا . (2)راجع : ج 2 ص 312 (القسم الثالث / الفصل الرابع : وصایا الإمام علیه السلام ) .

9 / 4اِستِئذانُ المَلائِکَهِ لِنُصرَهِ الإِمامِ علیه السلام4727.المناقب ، ابن شهر آشوب:کمال الدین و تمام النعمه عن أبان بن تغلب عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :أربَعَهُ آلافِ مَلَکٍ الَّذینَ هَبَطوا یُریدونَ القِتالَ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَلَم یُؤذَن لَهُم ، فَصَعِدوا فِی الاِستِئذانِ ، وهَبَطوا وقَد قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَهُم شُعثٌ غُبرٌ یَبکونَ عِندَ قَبر

الحُسَینِ علیه السلام إلی یَومِ القِیامَهِ . (3) .

1- .الکُرْبَهُ : الغَمُّ الذی یأخذ بالنفس ، وکذلک الکَرْبُ (الصحاح : ج 1 ص 211 «کرب») .
2- .الدعوات : ص 54 ح 137 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 196 ح 29 .
3- .کمال الدین و تمام النعمه : ص 671 ح 22 ، الأمالی للصدوق : ص 737 ح 1005 ، کامل الزیارات : ص 171 ح 222 ، الغیبه للنعمانی : ص 311 ح 5 وفیهما بزیاده «ورئیسهم ملک یقال له منصور» فی آخره ، دلائل الإمامه : ص 458 ح 437 نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 220 ح 2 .



4728.الأخبار الموفقیّات ( به نقل از مصعب بن عبد اللّه ) الدعوات از امام زین العابدین علیه السلام : پدرم [ امام حسین علیه السلام ] ، روز شهادتش و هنگامی که خون ها می جوشید ، مرا به سینه اش چسباند و این گونه فرمود : «ای پسر عزیزم ! دعایی را از من یاد بگیر که فاطمه علیهاالسلام ، آن را به من آموخته است و به او هم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یاد داده است و به پیامبر صلی الله علیه و آله هم جبرئیل علیه السلام آموخته است و برای حاجت و نگرانی و اندوه و پیشامدهای روزگار و حوادث سهمگین و سِتُرگ است» .

[ آن گاه ] فرمود : «در دعا بگو : به حقّ یاسین و قرآن حکیم ، و به حقّ طاها و قرآن عظیم ! ای که بر حاجت های درخواست کنندگان ، توانایی ! ای که از درون [ همه ]آگاهی ! ای که رنج جان ها را می زُدایی ! ای که [ غم ] گرفتاران را می گشایی ! ای که بر پیرمرد فرتوت ، رحم می کنی ! ای روزی رسان کودکِ خردسال ! ای که به تفسیر ، نیاز ندارد ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و برایم چنین و چنان کن » .ر . ک : ج 2 ص 313 (بخش سوم / فصل چهارم : وصیّت های امام علیه السلام) .

9 / 4اجازه خواستن فرشتگان برای یاری کردن امام علیه السلام

4730.الأمالی ، طوسی :کمال الدین و تمام النعمه به نقل از اَبان بن تَغلِب ، از امام صادق علیه السلام : چهار هزار فرشته ، فرود آمدند و قصد نبرد در کنار حسین علیه السلام را داشتند که به آنها ، اجازه داده نشد . بالا رفتند تا [ از خداوند ]اجازه بگیرند ؛ امّا هنگامی که پایین آمدند ، حسین علیه السلام ، کشته شده بود و آنان ، پریشان و غبارآلوده ، تا روز قیامتْ نزد قبر حسین علیه السلام ، می گِریند . .




4731.المناقب لابن شهر آشوب :الغیبه للنعمانی عن أبان بن تغلب عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام فی نُزولِ المَلائِکَهِ : أربَعَهُ آلافٍ مُسَوِّمینَ (1) کانوا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وثَلاثُمِئَهٍ وثَلاثَهَ عَشَرَ مَلَکا کانوا مَعَهُ یَومَ بَدرٍ ، ومَعَهُم أربَعَهُ آلافٍ صَعِدوا إلَی السَّماءِ یَستَأذِنونَ فِی القِتالِ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام ، فَهَبَطوا إلَی الأَرضِ وقَد قُتِلَ ، فَهُم عِندَ قَبرِهِ شُعثٌ غُبرٌ یَبکونَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ ، وهُم یَنتَظِرونَ خُروجَ القائِمِ علیه السلام . (2)4732.حیاه الحیوان الکبری :عیون أخبار الرضا علیه السلام عن الریّان بن شبیب عن الرضا علیه السلام :لَقَد نَزَلَ إلَی الأَرضِ مِنَ المَلائِکَهِ أربَعَهُ آلافٍ لِنَصرِهِ ، فَلَم یُؤذَن لَهُم ، فَهُم عِندَ قَبرِهِ شُعثٌ غُبرٌ إلی أن یَقومَ القائِمُ علیه السلام ، فَیَکونونَ مِن أنصارِهِ ، وشِعارُهُم : یا لَثاراتِ الحُسَینِ علیه السلام . (3)9 / 5اِستِنصارُ الإِمامِ علیه السلام الأَخیرُ إتماما لِلحُجَّهِ4733.نثر الدرّ عن محمّد بن الحنفیّه ( فِی وَصفِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) الملهوف :لَمّا رَأَی الحُسَینُ علیه السلام مَصارِعَ فِتیانِهِ وأحِبَّتِهِ ، عَزَمَ لِقاءَ القَومِ بِمُهجَتِهِ (4) ونادی : هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ ؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ یَخافُ اللّهَ فینا ؟ هَل مِن مُغیثٍ یَرجُو اللّهَ بِإِغاثَتِنا ؟ هَل مِن مُعینٍ یَرجو ما عِندَ اللّهِ فی إعانَتِنا ؟ فَارتَفَعَت

أصواتُ النِّساءِ بِالعَویلِ . (5) .

1- .السِّمَه : العلامه . والمُسَوِّمینَ : أی المُعَلِّمینَ (النهایه : ج 2 ص 425 «سوم») .
2- .الغیبه للنعمانی : ص 310 ح 4 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 299 ح 58 ، الأمالی للصدوق : ص 192 ح 202 ، الإقبال : ج 3 ص 29 وفیهما «فوجدوه قد قتل» بدل «فلم یؤذن لهم» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 286 ح 23 .
4- .المُهجه : الدم ، أو دم القلب والروح (القاموس المحیط : ج 1 ص 208 «مهج») .
5- .الملهوف : ص 168 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 46 ؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 32 نحوه .



4734.النهایه عن ابن عبّاس ( فی وَصفِ عَلِیٍّ علیه السلام ) الغیبه ، نعمانی به نقل از ابان بن تَغلِب ، از امام صادق علیه السلام ، در باره نزول فرشتگان : چهار هزار فرشته نشاندار که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند و سیصد و سیزده فرشته ای که در جنگ بدر با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند و نیز چهار هزار فرشته دیگر ، با آنان به آسمانْ عروج کردند تا اجازه بگیرند که همراه حسین بن علی علیه السلام بجنگند ؛ امّا چون باز گشتند ، حسین علیه السلام به شهادت رسیده بود و آنان ، پریشان و غبارآلوده ، تا روز قیامتْ نزد قبر حسین علیه السلام ، می گِریند و همگی آنان ، انتظار قیام قائم علیه السلام را می کِشند .4735.وقعه صفّین عن معاویه :عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از رَیّان بن شَبیب ، از امام رضا علیه السلام : چهار هزار فرشته ، برای یاری [ حسین علیه السلام ]به زمین ، فرود آمدند ؛ امّا اجازه نیافتند . (1) از این رو ، پریشان و غبارآلوده ، تا قیام قائم علیه السلام نزد قبرش جای دارند و[به گاه قیام] جزو یاران قائم علیه السلام هستند و شعارشان ، این است : «ای خونخواهان حسین !» .

9 / 5آخرین یاری خواهی امام علیه السلام برای اِتمام حجّت

4733.نثر الدّر ( به نقل از محمّد بن حنفیّه ، در وصف امام علی علی ) الملهوف :هنگامی که حسین علیه السلام ، شهادت جوانان و محبوبانش را دید ، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد : «آیا مدافعی هست که از حَرَم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، دفاع کند ؟ آیا یکتاپرستی هست که در کار ما از خدا بترسد ؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا ، به دادِ ما برسد ؟ آیا یاری دهنده ای هست که به خاطر خدا ، ما را یاری دهد ؟» .

پس صدای ناله زنان برخاست . .

1- .در الأمالی صدوق و الإقبال آمده است : «امّا حسین علیه السلام را کشته یافتند» .



4734.النهایه ( به نقل از ابن عبّاس ، در توصیف علی علیه السلام ) مثیر الأحزان عن حمید بن مسلم :فَلَمّا رَأَی الحُسَینُ علیه السلام أنَّهُ لَم یَبقَ مِن عَشیرَتِهِ وأصحابِهِ إلَا القَلیلُ ، فَقامَ ونادی : هَل مِن ذابٍّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ ؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ ؟ هَل مِن مُغیثٍ ؟ هَل مِن مُعینٍ ؟ فَضَجَّ النّاسُ بِالبُکاءِ . (1)4735.وقعه صِفّین ( به نقل از معاویه ) مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :ثُمَّ التَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام عَن یَمینِهِ وشِمالِهِ ، فَلَم یَرَ أحَداً مِنَ الرِّجالِ، فَخَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ، وهُوَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام وهُوَ أصغَرُ مِن أخیهِ عَلِیٍّ القَتیلِ وکانَ مَریضاً ، وهُوَ الَّذی نَسلُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام (2) ، فَکانَ لا یَقدِرُ عَلی حَملِ سَیفِهِ ، واُمُّ کُلثومٍ تُنادی خَلفَهُ : یا بُنَیَّ ارجِع! فَقالَ : یا عَمَّتاه ، ذَرینی اُقاتِل بَینَ یَدَیِ ابنِ رَسولِ اللّهِ ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : یا اُمَّ کُلثومٍ ، خُذیهِ ورُدّیهِ ، لِئَلّا تَبقی (3) الأَرضُ خالِیَهً مِن نَسلِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (4)9 / 6قِتالُ الإِمامِ علیه السلام أعداءَهُ وَحیدا4738.رسائل الجاحظ :الإرشاد :لَمّا لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام أحَدٌ إلّا ثَلاثَهُ رَهطٍ مِن أهلِهِ ، أقبَلَ عَلَی القَومِ یَدفَعُهُم عَن نَفسِهِ وَالثَّلاثَهُ یَحمونَهُ ، حَتّی قُتِلَ الثَّلاثَهُ وبَقِیَ وَحدَهُ ، وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ فی رَأسِهِ وبَدَنِهِ ، فَجَعَلَ یُضارِبُهُم بِسَیفِهِ ، وهُم یَتَفَرَّقونَ عَنهُ یَمینا وشِمالاً .

فَقالَ حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ : فَوَاللّهِ ما رَأَیتُ مَکثورا (5) قَطُّ ، قَد قُتِلَ وُلدُهُ ، وأهلُ بَیتِهِ وأصحابُهُ ، أربَطَ جَأشا ولا أمضی جَنانا مِنهُ علیه السلام ، إن کانَتِ الرَّجّالَهُ لَتَشُدُّ عَلَیهِ فَیَشُدُّ عَلَیها بِسَیفِهِ ، فَتَنکَشِفُ عَن یَمینِهِ وشِمالِهِ انکِشافَ المِعزی إذا شَدَّ فیهَا الذِّئبُ . (6) .

1- .مثیر الأحزان : ص 70 .
2- .یعنی أنّ نسل الحسین علیه السلام منه ، فإنّ أولاده لم یبق منهم سواه (هامش المصدر) .
3- .فی المصدر : «لا تبق» ، وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
4- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 32 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 46 .
5- .المکثور : المغلوب ، وهو الذی تکاثر علیه الناس فقهروه (النهایه : ج 4 ص 153 «کثر») .
6- .الإرشاد : ج 2 ص 111 ، إعلام الوری : ج 1 ص 468 ، روضه الواعظین : ص 208 ولیس فیه صدره إلی «شمالاً» وراجع : هذه الموسوعه : ج 2 ص 106 (القسم الثانی / الفصل الرابع : مکارم أخلاقه / الشجاعه) .



4739.المناقب لابن شهر آشوب ( فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) مثیر الأحزان به نقل از حُمَید بن مسلم : هنگامی که حسین علیه السلام دید که از خاندان و یارانش ، جز اندکی باقی نمانده است ، برخاست و ندا داد : «آیا کسی مدافع حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هست ؟ آیا یکتاپرستی هست ؟ آیا فریادرسی هست ؟ آیا یاوری هست ؟» .

مردم با صدای بلند ، گریه کردند .4740.محاضرات الاُدباء :مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی :آن گاه حسین علیه السلام ، به چپ و راستش نگریست و هیچ مردی را ندید . علی بن الحسین ، زین العابدین علیه السلام که سنّش از علی [ اکبر ] شهید ، کمتر و بیمار بود و نسل خاندان محمّد علیهم السلام از طریق او استمرار یافت ، بیرون آمد ؛ ولی نمی توانست شمشیرش را حمل کند و اُمّ کلثوم ، پشت سرِ او فریاد می زد : ای پسر عزیزم ! باز گرد .

علی گفت : ای عمّه ! بگذار پیش رویِ فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بجنگم .

حسین علیه السلام فرمود : «ای امّ کلثوم ! او را بگیر و باز گردان تا زمین ، از فرزندان خاندان محمّد صلی الله علیه و آله ، تهی نمانَد» .

9 / 6نبرد انفرادی امام علیه السلام با دشمنانش

4740.محاضرات الاُدباء :الإرشاد :هنگامی که جز سه تن از یاران حسین علیه السلام باقی نماندند ، امام علیه السلام به دشمن ، حمله بُرد و آنان را از خود ، دور می کرد و آن سه تن ، از او حفاظت می کردند تا آن که آنان نیز کشته شدند . امام علیه السلام که از زخم های تن و سرش ، سنگین شده و تنها مانده بود ، آنان را با شمشیر می زد و آنها ، از چپ و راستِ او می گریختند .

حُمَید بن مسلم می گوید : به خدا سوگند ، آن وقت شکست خورده ای را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند ، امّا این گونه استوار و پُردل و جسور مانده باشد . پیادگان ، بر او یورش می بُردند و او هم بر آنان ، یورش می بُرد و از چپ و راستِ او ، مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ ، از هم شکافته می شدند . .




4741.شرح نهج البلاغه :الملهوف :قالَ الرّاوی : ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام دَعَا النّاسَ إلَی البِرازِ ، فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن بَرَزَ إلَیهِ ، حَتّی قَتَلَ مَقتَلَهً عَظیمَهً ، وهُوَ فی ذلِکَ یَقولُ :


القَتلُ أولی مِن رُکوبِ العارِوَالعارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ


قالَ بَعضُ الرُّواهِ : وَاللّهِ ما رَأَیتُ مَکثورا قَطُّ ، قَد قُتِلَ وُلدُهُ ، وأهلُ بَیتِهِ وأصحابُهُ ، أربَطَ جأشا مِنهُ ، وإنَّ الرِّجالَ کانَت لَتَشُدُّ عَلَیهِ فَیَشُدُّ عَلَیها بِسَیفِهِ ، فَتَنکَشِفُ عَنهُ انکِشافَ المِعزی إذا شَدَّ فیهَا الذِّئبُ ، ولَقَد کانَ یَحمِلُ فیهِم وقَد تَکَمَّلوا ثَلاثینَ ألفا ، فَیُهزَمونَ بَینَ یَدَیهِ کَأَنَّهُمُ الجَرادُ المُنتَشِرُ ، ثُمَّ یَرجِعُ إلی مَرکَزِهِ وهُوَ یَقولُ : لا حَولَ ولا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ . (1)4742.فضائل الصحابه ، لابن حنبل عن عبد اللّه بن شدّاد بتاریخ الطبری عن أبی مخنف عن الحجّاج عن عبد اللّه بن عمّار بن عبد یغوث البارقی :عُتِبَ عَلی عَبدِ اللّهِ ابنِ عَمّارٍ بَعدَ ذلِکَ مَشهَدُهُ قَتلَ الحُسَینِ علیه السلام ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمّارٍ : إنَّ لی عِندَ بَنی هاشِمٍ لَیَدا ، قُلنا لَهُ : وما یَدُکَ عِندَهُم ؟ قالَ : حَمَلتُ عَلی حُسَینٍ بِالرُّمحِ فَانتَهَیتُ إلَیهِ ، فَوَاللّهِ لَو شِئتُ لَطَعَنتُهُ ، ثُمَّ انصَرَفتُ عَنهُ غَیرَ بَعیدٍ ، وقُلتُ : ما أصنَعُ بِأَن أتَوَلّی قَتلَهُ ؟ یَقتُلُهُ غَیری .

قالَ : فَشَدَّ عَلَیهِ رَجّالَهٌ مِمَّن عَن یَمینِهِ وشِمالِهِ ، فَحَمَلَ عَلی مَن عَن یَمینِهِ حَتَّی

ابذَعَرّوا (2) ، وعَلی مَن عَن شِمالِهِ حَتَّی ابذَعَرّوا ، وعَلَیهِ قَمیصٌ لَهُ مِن خَزٍّ وهُوَ مُعتَمٌّ .

قالَ : فَوَاللّهِ ما رَأَیتُ مَکسورا قَطُّ ، قَد قُتِلَ وُلدُهُ ، وأهلُ بَیتِهِ وأصحابُهُ ، أربَطَ جَأشا ولا أمضی جَنانا ولا أجرَأَ مَقدَما مِنهُ ، وَاللّهِ ما رَأَیتُ قَبلَهُ ولا بَعدَهُ مِثلَهُ ، إن کانَتِ الرَّجّالَهُ لَتَنکَشِفُ مَن عَن یَمینِهِ وشِمالِهِ انکِشافَ المِعزی إذا شَدَّ فیهَا الذِّئبُ... .

قالَ أبو مِخنَفٍ : حَدَّثَنِی الصَّقعَبُ بنُ زُهَیرٍ ، عَن حُمَیدِ بنِ مُسلِمٍ ، قالَ : کانَت عَلَیهِ جُبَّهٌ مِن خَزٍّ ، وکانَ مُعتَمّا ، وکانَ مَخضوبا بِالوَسمَهِ .

قالَ : وسَمِعتُهُ یَقولُ قَبلَ أن یُقتَلَ ، وهُوَ یُقاتِلُ عَلی رِجلَیهِ قِتالَ الفارِسِ الشُّجاعِ ، یَتَّقِی الرَّمِیَّهَ ، ویَفتَرِصُ (3) العَورَهَ ، ویَشُدُّ عَلَی الخَیلِ وهُوَ یَقولُ : أعَلی قَتلی تَحاثّونَ (4) ؟ أما وَاللّهِ لا تَقتُلونَ بَعدی عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ ، اللّهُ أسخَطُ عَلَیکُم لِقَتلِهِ مِنّی ، وَایمُ اللّهِ ، إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنِیَ اللّهُ بِهَوانِکُم ، ثُمَّ یَنتَقِمُ لی مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ ، أما وَاللّهِ أن لَو قَد قَتَلتُمونی ، لَقَد ألقَی اللّهُ بَأسَکُم بَینَکُم ، وسَفَکَ دِماءَکُم ، ثُمَّ لا یَرضی لَکُم حَتّی یُضاعِفَ لَکُمُ العَذابَ الأَلیمَ . (5) .

1- .الملهوف : ص 170 ، مثیر الأحزان : ص 72 نحوه وفیه «عبد اللّه بن عمّار بن عبد یغوث» بدل «بعض الرواه» ، بحار الأنوار : ج 45 ص 50 وراجع : شرح الأخبار : ج 3 ص 163 ح 1091 .
2- .اِبْذَعَرُّوا : أی تفرّقوا (الصحاح : ج 2 ص 588 «بذعر») .
3- .فَرَصَ : انتهز فلان الفُرصه ، أی اغتنمها وفاز بها (الصحاح : ج 3 ص 1048 «فرص») .
4- .الحَثُّ : الإعجال فی اتّصال (لسان العرب : ج 2 ص 129 «حثث») .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 452 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 572 نحوه وراجع : أنساب الأشراف : ج 3 ص 408 ومقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 38 والبدایه والنهایه : ج 8 ص 188 .



4743.المصنّف لابن أبی شیبه عن عبد الرحمن بن عوف :الملهوف :راوی می گوید : آن گاه حسین علیه السلام ، دشمن را به نبردِ تن به تن فرا خواند و همه کسانی را که به جنگش می آمدند ، از میان بر می داشت تا آن جا که تعداد فراوانی از آنها را کُشت و در این حال ، می فرمود :


«مرگ ، از ننگ ، بهتر استو ننگ ، از ورود به آتش» .


یکی از راویان می گوید : به خدا سوگند ، تا کنون شکست خورده ای را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند ؛ امّا این گونه استوار و پُردل مانده باشد . پیادگان ، بر او یورش می بُردند واو هم بر آنان ، یورش می بُرد و آنان ، مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ ، از هم شکافته می شدند .

او بر آنان ، حمله می بُرد و در حالی که آنان ، بالغ بر سی هزار نفر بودند ، از پیشِ پای او ، مانند ملخ های پراکنده ، می گریختند و او ، دوباره به جای خویش ، باز می گشت و می گفت : «هیچ نیرو و توانی ، جز از جانب خداوندِ والامرتبه بزرگ ، نیست» .4741.شرح نهج البلاغه :تاریخ الطبری به نقل از ابو مِخنَف : حَجّاج ، از عبد اللّه بن عمّار بن عبدِ یَغوث بارِقی برایم نقل کرد که : بعدها ، عبد اللّه بن عمّار را به خاطر حضورش در جنگ با حسین علیه السلام ، سرزنش کردند . عبد اللّه بن عمّار گفت : من بر بنی هاشم ، دستِ احسانی دارم .

به او گفتیم : چه احسانی بر آنها کرده ای ؟

گفت : با نیزه ، بر حسین حمله بُردم و به او رسیدم و - به خدا سوگند اگر می خواستم ، او را زخمی می کردم ! سپس کمی از او فاصله گرفتم و [ با خود ] گفتم : با کُشتن او ، می خواهم چه کار کنم ؟ [ بگذار ] کسی جز من ، او را بکُشد .

پیادگانی از چپ و راست ، به او حمله بُردند و حسین علیه السلام هم به سمت راستِ خود ، یورش بُرد و آنان را پراکنده کرد . همچنین به سمت چپش حمله کرد و آنان نیز متفرّق شدند ؛ و او پیراهنی از خَز [ بر تن ] داشت و عمامه ای بر سر داشت .

به خدا سوگند ، تا کنون شکست خورده ای را که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و این گونه استوار و پُردل و جسور مانده باشد ، ندیده بودم و به خدا سوگند پیش از او و پس از او نیز ندیده ام . پیادگان ، از چپ و راست او می گریختند و مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ ، از هم شکافته می شدند ... .

نیز صَقعَب بن زُهَیر ، از حُمَید بن مسلم برایم نقل کرد که گفت : رَدایی از خَز بر [ تن ]حسین علیه السلام بود و عمامه [بر سر ]داشت و مویش را رنگ کرده بود .

همچنین شنیدم که پیش از شهادتش و در حالی که هنوز مانند سواران دلاور ، سرِ پا بود و می جنگید و از تیرها ، خود را دور می داشت و ضعف های دشمن را می جُست و به لشکر ، حمله می برد ، می فرمود : «آیا به کشتن من ، تحریک می کنید ؟ هان ! به خدا سوگند ، دیگر پس از من ، نمی توانید بنده ای از بندگان خدا را بکُشید . خدا به خاطر کُشتن من ، بر شما خشم خواهد گرفت .

به خدا سوگند ، من امید می بَرَم که خدا ، با خوار کردن شما ، مرا گرامی بدارد و سپس ، انتقام مرا از شما ، از جایی که نمی دانید ، بگیرد . هان! به خدا سوگند ، اگر مرا بکُشید ، خداوند ، میان شما درگیری می اندازد و خون هایتان را می ریزد و سپس ، برایتان ، جز به این رضایت نمی دهد که عذاب دردناکِ شما را دوچندان کند» . .




4742.فضائل الصحابه ، ابن حنبل ( به نقل از عبد اللّه بن شدّاد بن هاد ) الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :لَمّا قُتِلَ أصحابُهُ وأهلُ بَیتِهِ ، بَقِیَ الحُسَینُ علیه السلام عامَّهَ النَّهارِ لا یُقدِمُ عَلَیهِ أحَدٌ إلَا انصَرَفَ ، حَتّی أحاطَت بِهِ الرَّجّالَهُ ، فَما رَأَینا مَکثورا قَطُّ أربَطَ جَأشا مِنهُ ، إن کانَ لَیُقاتِلُهُم قِتالَ الفارِسِ الشُّجاعِ ، وإن کانَ لَیَشُدُّ عَلَیهِم فَیَنکَشِفونَ عَنهُ انکِشافَ المِعزی شَدَّ فیهَا الأَسَدُ . (1) .

1- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 473 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 302 نحوه .



4743.المصنَّف ، ابن ابی شیبه ( به نقل از عبد الرحمان بن عَوف ) الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :هنگامی که یاران و خاندان حسین علیه السلام کشته شدند ، همه روز را مقاومت کرد ، و هیچ کس به سوی او نمی آمد ، مگر آن که باز می گشت ، تا آن که پیادگان ، او را در میان گرفتند و ما ، کسی را تا آن هنگام ندیده بودیم که در حلقه چنین گروهی بیفتد و این همه استوار بماند .

مانند سواران دلاور ، با آنها می جنگید و هر گاه که به آنها حمله می بُرد ، از هم باز و شکافته می شدند ، گویی که شیری به گلّه بُزها حمله بُرده باشد . .




4744.الإمام علیّ علیه السلام :مطالب السؤول :ثُمَّ دَعَا [الحُسَینُ علیه السلام ] النّاسَ إلَی البِرازِ ، فَلَم یَزَل یُقاتِلُ ویَقتُلُ کُلَّ مَن بَرَزَ إلَیهِ مِنهُم مِن عُیونِ الرِّجالِ ، حَتّی قَتَلَ مِنهُم مَقتَلَهً کَبیرَهً... هذا وهُوَ کَاللَّیثِ المُغضَبِ ، لا یَحمِلُ عَلی أحَدٍ مِنهُم إلّا نَفَحَهُ (1) بِسَیفِهِ فَأَلحَقَهُ بِالحَضیضِ (2) . (3)4745.الاستیعاب ( فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام ) الفتوح :ثُمَّ إنَّهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام ] دَعا إلَی البِرازِ ، فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن خَرَجَ إلَیهِ مِن عُیونِ الرِّجالِ ، حَتّی قَتَلَ مِنهُم مَقتَلَهً عَظیمَهً .

قالَ : وتَقَدَّمَ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ فی قَبیلَهٍ عَظیمَهٍ ، فَقاتَلَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام بِأَجمَعِهِم وقاتَلوهُ ... ثُمَّ حَمَلَ عَلَیهِمُ [الحُسَینُ علیه السلام ] کَاللَّیثِ المُغضَبِ ، فَجَعَلَ لا یَلحَقُ أحَدا إلّا لَفَحَهُ (4) بِسَیفِهِ لَفحَهً ألحَقَهُ بِالأَرضِ ، وَالسِّهامُ تَقصِدُهُ مِن کُلِّ ناحِیَهٍ ، وهُوَ یَتَلَقّاها بِصَدرِهِ ونَحرِهِ وهُوَ یَقولُ : یا اُمَّهَ السَّوءِ ! فَبِئسَ ما أخلَفتُم مُحَمَّدا فی اُمَّتِهِ وعِترَتِهِ ، أما إنَّکُم لَن تَقتُلوا بَعدی عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ فَتَهابونَ (5) قَتلَهُ ، بَل یَهونُ عَلَیکمُ عِندَ قَتلِکُم إیّایَ ، وَایمُ اللّهِ ، إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنِی اللّهُ بِهَوانِکُم ، ثُمَّ یَنتَقِمُ لی مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ .

قالَ : فَصاحَ بِهِ الحُصَینُ بنُ نُمَیرٍ السَّکونِیُّ فَقالَ : یَابنَ فاطِمَهَ ! وبِماذا یَنتَقِمُ لَکَ مِنّا ؟

فَقالَ : یُلقی بَأسَکُم بَینَکُم ، ویَسفِکُ دِماءَکُم ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیکُمُ العَذابَ صَبّا . (6) .

1- .النَّفْحُ : الضربُ والرمی (النهایه : ج 5 ص 89 «نفح») .
2- .اُطلِقَ الحضیضُ علی کلّ سافل فی الأرض (تاج العروس : ج 10 ص 36 «حضض») .
3- .مطالب السؤول : ص 72 ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 232 وفیه «کثیره» بدل «کبیره» وراجع : نزهه الناظر : ص 44 .
4- .لَفَحَهُ بالسیف : ضربه (القاموس المحیط : ج 1 ص 247 «لفح») .
5- .فی المصدر : «فتأهّبوا» ، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری .
6- .الفتوح : ج 5 ص 117 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 34 نحوه وفیه «حصین بن مالک السکونی» ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 52 .



4746.اُسد الغابه ( فِی الإِمام عَلِیٍّ علیه السلام ) مطالب السَّؤول :آن گاه حسین علیه السلام ، دشمن را به نبرد تن به تن ، فرا خواند و همه آنانی را که به جنگش می آمدند ، حتّی بزرگان آنها را ، از میان برداشت تا آن جا که تعداد فراوانی از آنها را کُشت ... . او مانند شیرِ شَرزه بود و به کسی حمله نمی بُرد ، جز آن که با ضربه شمشیرش ، او را به خاک می افکند .4744.امام علی علیه السلام :الفتوح :آن گاه ، حسین علیه السلام [دشمن را] به نبرد تن به تن ، فرا خواند و همه قهرمانانی را که به جنگ او می آمدند ، می کُشت تا آن که تعداد فراوانی را از آنها کُشت .

شمر بن ذی الجوشن که خدا لعنتش کند ، پیشاپیش دسته بزرگی ، جلو آمد . حسین علیه السلام با همه آنها جنگید و آنها نیز با او جنگیدند ... آن گاه حسین علیه السلام ، مانند شیر شرزه به آنها حمله بُرد و در پیِ کسی نمی رفت ، جز آن که او را با ضربه شمشیرش به زمین می انداخت . تیرها از هر سو به طرف او می آمدند و به گلو و سینه او می خوردند ، و او می فرمود : «ای امّت بدکار ! پس از محمّد ، چه بد کردید در حقّ امّت و خاندانش . هان ! شما پس از من ، دیگر از کشتن هیچ بنده ای از بندگان خدا ، هراس نخواهید داشت ؛ بلکه چون مرا کُشتید ، کشتن هر کس دیگری بر شما گران نخواهد بود و به خدا سوگند ، امید می برم که خدا ، مرا با خواری شما ، گرامی بدارد و انتقام مرا از شما به گونه ای که نمی دانید ، بگیرد» .

حُصَین بن نُمَیر سَکونی ، بر حسین علیه السلام بانگ زد : ای پسر فاطمه ! خدا، چگونه انتقام تو را از ما می گیرد ؟

حسین علیه السلام فرمود : «میانتان ، ترس و درگیری می اندازد و خونتان را [ به دست خودتان ]می ریزد و آن گاه ، عذاب را بر شما سرازیر می کند» . .




4745.الاستیعاب ( درباره علی علیه السلام ) المناقب لابن شهرآشوب :ثُمَّ حَمَلَ علیه السلام عَلَی المَیمَنَهِ ، وقالَ :


المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِوَالعارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ


ثُمَّ حَمَلَ عَلَی المَیسَرَهِ ، وقالَ :


أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیّأحمی عِیالاتِ أبی آلَیتُ أن لا أنثَنیأمضی عَلی دینِ النَّبِیّ


وجَعَلَ یُقاتِلُ حَتّی قَتَلَ ألفا وتِسعَمِئَهٍ وخَمسینَ سِویَ المَجروحینَ . (1)

فَقالَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ لِقَومِهِ : الوَیلُ لَکُم ، أتَدرونَ مَن تُبارِزونَ ؟ هذَا ابنُ الأَنزَعِ البَطینِ ، هذَا ابنُ قَتّالِ العَرَبِ ، فَاحمِلوا عَلَیهِ مِن کُلِّ جانِبٍ .

فَحَمَلوا بِالطَّعنِ مِئَهً وثَمانینَ ، وأربَعَهَ آلافٍ بِالسِّهامِ . (2)9 / 7ما نُسِبَ إلَی الإِمامِ علیه السلام مِنَ الشِّعرِ فی ساحَهِ القِتالِ4748.المعجم الکبیر عن جابر بن سمره :الاحتجاج :ثُمَّ تَقَدَّمَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی وَقَفَ قُبالَهَ القَومِ ، وسَیفُهُ مُصلَتٌ فی یَدِهِ ، آیِسا مِن نَفسِهِ ، عازِما عَلَی المَوتِ ، وهُوَ یَقولُ :


أنَا ابنُ عَلِیِّ الطُهرِ مِن آلِ هاشِمٍکَفانی بِهذا مَفخَرا حینَ أفخَرُ وجَدّی رَسولُ اللّهِ أکرَمُ مَن مَشیونَحنُ سِراجُ اللّهِ فِی الخَلقِ نَزهَرُ وفاطِمُ اُمّی مِن سُلالَهِ أحمَدٍوعَمِّیَ یُدعی ذَا الجَناحَینِ جَعفَرُ وفینا کِتابُ اللّهِ اُنزِلَ صادِقاوفینَا الهُدی وَالوَحیُ بِالخَیرِ یُذکَرُ ونَحنُ أمانُ اللّهِ لِلنّاسِ کُلِّهِمُنَطولُ بِهذا فِی الأَنامِ ونَجهَرُ ونَحنُ وُلاهُ الحَوضِ نَسقی وُلاتَنابِکَأسِ رَسولِ اللّهِ ما لَیسَ یُنکَرُ وشیعَتُنا فِی النّاسِ أکرَمُ شیعَهٍومُبغِضُنا یَومَ القِیامَهِ یَخسَرُ (3) .

1- .إذا افترضنا أنّ قتل کلّ شخص یحتاج إلی دقیقه واحده من الزمان ، فإنّ قتل 1900 شخص یستغرق أکثر من 31 ساعه! ولذلک فإنّ قبول مثل هذه الروایات التی بالغت بشکل غیر عادی فی ذکر عدد القتلی علی ید الإمام، أو أهل البیت علیهم السلام یبدو صعباً ؛ نظراً إلی الزمان المحدود والتفوّق العسکری للعدوّ ، وأنّ الاُمور جرت فی کربلاء وفق المسار الطبیعی لها لا بالنحو الإعجازی .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 110 وراجع : إثبات الوصیّه : ص 178 ونزهه الناظر : ص 88 ح 27 .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 103 ح 168 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 80 وفیه «ثمّ استوی علی فرسه» بدل «ثمّ تقدّم... الموت»و «نسرّ» بدل «نطول» ، کشف الغمّه : ج 2 ص 231 ولیس فیه من «ونحن أمان» إلی «نجهر» ، بحار الأنوار : ج 45 ص 48 ؛ الفتوح : ج 5 ص 116 وفیه «نصول» بدل «نطول» ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 32 نحوه ، مطالب السؤول : ص 72 ولیس فیه من «نحن أمان» إلی «نجهر» .



4749.المناقب لابن شهر آشوب عن زید بن علیّ عن آبائه علیالمناقب ، ابن شهرآشوب :سپس حسین علیه السلام ، به جناح راست [ دشمن ] حمله بُرد و فرمود :


«مرگ ، از ننگ ، بهتر استو ننگ ، از ورود به آتش» .


و به جناح چپ [ دشمن ] حمله بُرد و فرمود :


«من ، حسین بن علی امحامیِ خاندان پدرم ! سوگند خورده ام که تسلیم نشومو بر دین پیامبر صلی الله علیه و آله بروم» .


آن گاه ، به نبرد پرداخت تا 1950 تن را کُشت و عدّه دیگری را هم زخمی کرد . (1)

عمر بن سعد ، به لشکرش گفت : وای بر شما ! آیا می دانید با که می جنگید ؟ این ، فرزندِ همان کاکُلْ ریخته فَربه شکم (علی بن ابی طالب) است . این پسرِ کشنده عرب است . از هر سو به او حمله ببرید .

آنان هم با 180 نیزه و چهار هزار تیر ، حمله کردند .

9 / 7اشعار منسوب به امام علیه السلام در میدان جنگ

4747.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در وصف علی علیه السلام ) الاحتجاج :سپس حسین علیه السلام ، پیش آمد تا جلوی دشمن ایستاد و شمشیرش ، برهنه در دستش بود . از خود، [از پیروزی ]ناامید بود و به مرگ می اندیشید و چنین می گفت :


«من ، پسر علیِ پاک ، از خاندان هاشممبرای افتخار ، همین ، مرا بس است . جدّ من ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، گرامی ترینِ مردم استو ما ، چراغ های درخشان خداوند در زمینیم . فاطمه ، مادرم ، از تبارِ احمد استو عمویم جعفر را «صاحبِ دو بال [ در بهشت ]» می خوانند . کتاب راستین خدا ، میان ما نازل شده استو هدایت و سخن نیک ، از وحی در خاندان ماست . ما امان خدا برای همه مردمانیماز این رو ، میان مردم ، سرفراز و نمایانیم . ما صاحبان حوض [ کوثر ] هستیم و دوستداران خود رابا جام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، سیراب می کنیم ، بی هیچ تردیدی . پیروان ما میان مردم ، گرامی ترینِ پیروان اندو دشمنان ما روز قیامت ، زیانکاران اند» . .

1- .اگر برای کشتن هر نفر ، یک دقیقه وقت نیاز باشد ، برای کشتن هزار و نهصد نفر، بیش از 31 ساعت وقت لازم است . از این رو ، با عنایت به محدودیت زمان و برتری نظامی دشمن و این که نوع کارها در کربلا ، بر اساس امور طبیعی جریان داشته ، نه به صورت خارق العاده ، پذیرفتن درستی گزارش هایی از این قبیل که تعداد کشته شدگان به دست امام علیه السلام یا اهل بیت آن بزرگوار را غیرعادی نشان می دهند ، مشکل است .



4748.المعجم الکبیر ( به نقل از جابر بن سَمُره ) المناقب لابن شهرآشوب :أنشَأَ [الحُسَینُ علیه السلام ] یَومَ الطَّفِّ :


کَفَرَ القَومُ وقِدما رَغِبواعَن ثَوابِ اللّهِ رَبِّ الثَّقَلَینِ قَتَلوا قِدما عَلِیّا وَابنَهُ الحَسَنَ الخَیرَ الکَریمَ الطَّرَفَینِ حَنَقا (1) مِنهُم وقالوا أجمِعوانَفتِکُ الآنَ جَمیعا بِالحُسَینِ یا لَقَومٍ مِن اُناسٍ رُذَّلٍجَمَعُوا الجَمعَ لِأَهلِ الحَرَمَینِ ثُمَّ ساروا وتَواصَوا کُلُّهُمبِاجتِیاحی (2) لِرِضاءِ المُلحِدَینِ لَم یَخافُوا اللّهَ فی سَفکِ دَمیلِعُبَیدِ اللّهِ نَسلِ الکافِرَینِ وَابنُ سَعدٍ قَد رَمانی عَنوَهًبِجُنودٍ کَوُکوفِ (3) الهاطِلَینِ لا لِشَیءٍ کانَ مِنّی قَبلَ ذاغَیرَ فَخری بِضِیاءِ الفَرقَدَینِ بِعَلِیِّ الخَیرِ مِن بَعدِ النَّبِیّوَالنّبِیِّ القُرَشِیِّ الوالِدَینِ خَیرَهُ اللّهِ مِنَ الخَلقِ أبیثُمَّ اُمّی فَأَنَا ابنُ الخَیرَتَینِ فِضَّهٌ قَد خَلَصَت مِن ذَهَبٍفَأَنَا الفِضَّهُ وَابنُ الذَّهَبَینِ فاطِمُ الزَّهراءُ اُمّی وأبیوارِثُ الرُّسلِ ومَولَی الثَّقَلَینِ طَحَنَ الأَبطالَ لَمّا بَرَزوایَومَ بَدرٍ وبِاُحدٍ وحُنَینِ ولَهُ فی یَومِ اُحدٍ وَقعَهٌشَفَتِ الغِلَّ بِفَضِّ العَسکَرَینِ ثُمَّ بِالأَحزابِ وَالفَتحِ مَعاکانَ فیها حَتفُ أهلِ الفَیلَقَینِ وأخو خَیبَرَ إذ بارَزَهُمبِحُسامٍ صارِمٍ ذی شُفرَتَینِ ... وَالَّذی أردی جُیوشا أقبَلوایَطلُبونَ الوِترَ (4)(5) فی یَومِ حُنَینِ فی سَبیلِ اللّهِ ماذا صَنَعَتاُمَّهُ السَّوءِ مَعا بِالعِترَتَینِ عِترَهُ البَرِّ التَّقِیِّ المُصطَفیوعَلِیِّ القَرمِ (6) یَومَ الجَحفَلَینِ (7) مَن لَهُ عَمٌّ کَعَمّی جَعفَرٍوَهَبَ اللّهُ لَهُ أجنِحَتَینِ مَن لَهُ جَدٌّ کَجَدّی فِی الوَریوکَشَیخی فَأَنَا ابنُ العَلَمَینِ والِدی شَمسٌ واُمّی قَمَرٌفَأَنَا الکَوکَبُ وابنُ القَمَرَینِ جَدِّیَ المُرسَلُ مِصباحُ الهُدیوأبِی الموفی لَهُ بِالبَیعَتَینِ بَطَلٌ قَرمٌ هِزَبرٌ (8) ضَیغَمٌ (9)ماجِدٌ سَمحٌ قَوِیُّ السّاعِدَینِ عُروَهُ الدّینِ عَلِیٌّ ذاکُمُصاحِبُ الحَوضِ مُصَلِّی القِبلَتَینِ مَعَ رَسولِ اللّهِ سَبعا کامِلاًما عَلَی الأَرضِ مُصَلٍّ غَیرُ ذَینِ تَرَکَ الأَوثانَ لَم یَسجُد لَهامَعْ قُرَیشٍ مُذ نَشا طَرفَهَ عَینٍ عَبَدَ اللّهَ غُلاما یافِعاوقُرَیشٌ یَعبُدونَ الوَثَنَینِ یَعبُدونَ اللّاتَ وَالعُزّی مَعاوعَلِیٌّ کانَ صَلَّی القِبلَتَینِ (10)11 .

1- .الحَنَق : الغیظ (الصحاح : ج 4 ص 1465 «حنق»).
2- .فی المصدر : «باحتیاجی» ، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری .
3- .الوَکُوف : الغزیره الکثیره (لسان العرب : ج 9 ص 363 «وکف») .
4- .الوِتْر : الثأر (مجمع البحرین : ج 3 ص 1902 «وتر») .
5- .القَرْمُ : الفحل والسیّد (القاموس المحیط : ج 4 ص 163 «قرم») .
6- .الجَحفَلُ : الجیش (الصحاح : ج 4 ص 1652 «جحفل») .
7- .هِزَبْر : من أسماء الأسد (لسان العرب : ج 5 ص 263 «هزبر») .
8- .الضَّیْغَم : الأسد (لسان العرب : ج 12 ص 357 «ضغم») .
9- .فی المصدر : «وعلیٌّ قائمٌ بِالحُسنَیَین» ، وما أثبتناه من بحار الأنوار .
10- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 79 وراجع : الاحتجاج : ج 2 ص 101 وکشف الغمّه : ج 2 ص 238 وبحار الأنوار : ج 45 ص 47 و 92 والفتوح : ج 5 ص 115 ومقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 33 ومطالب السؤول : ص 73 .



4749.المناقب ، ابن شهر آشوب ( به نقل از زید بن علی ، از پدرانش علیهم السلام ) المناقب ، ابن شهرآشوب :حسین علیه السلام در روز عاشورا ، این بیت ها را می خواند :


«این قوم ، کافر شدند و پیش از این نیزاز پاداش پروردگار اِنس و جن ، روی گرداندند . پیش از این ، علی علیه السلام را و نیز فرزندشحسن علیه السلام را که از هر دو سو (پدر و مادر) بزرگوار بود ، به کینه کشتند . و اینک ، با کینه و خشم می گویند : جمع شویدتا همگی ، بر حسین بتازیم ! وای بر این قوم ، از دست این مردم پَستکه برای کشتن اهل دو حرم (مکّه و مدینه) ، لشکر آراسته اند ! آنها برای نابودی من ، به یکدیگر سفارش می کنندو برای رضای دو ملحد (ابن زیاد و یزید) ، به راه افتاده اند . در ریختن خون من ، از خدا نمی ترسندبرای [رضایت] عبید اللّه ، از نسل دو کافر (معاویه و زیاد) . ابن سعد ، با لشکر قهرش ، مراهمچون ریزش دانه های فراوان باران ، تیرباران کرد . نه این که خلافی کرده باشم ؛بلکه تنها به خاطر افتخارم به دو ستاره فروزان : علی بن ابی طالب ، بهترین فرد پس از پیامبر صلی الله علیه و آلهپیامبری که از طرف پدر و مادر ، قُرَشی است . برگزیده خداوند از میان مردم ، پدرم استو پس از آن ، [ به سبب ] مادرم [ فاطمه علیهاالسلام ] ؛ و من ، فرزند دو برگزیده خدایم . من نقره ای برگرفته از طلا هستمنقره ای که فرزندِ دو طلاست : مادرم ، فاطمه زهرا علیهاالسلام ، و پدرم ،وارثِ پیامبران و سَرور جنّ و اِنس است همو که در جنگ های بدر و اُحُد و حُنَینپهلوانان به میدان آمده را در هم کوبید . او (پدرم) در جنگ اُحُد ، داستانی داردبا پراکندن سپاه دشمن ، اندوه دل [مسلمانان] را شفا بخشید . سپس در جنگ احزاب و فتح مکّه ، با حضور پدرمسپاه بزرگِ مشرکان و یهودیان ، برای همیشه از میان رفتند . همان صاحبِ خیبر که با خیبریان به جنگ برخاستبا شمشیری دودَم و بُرَنده . همو که سپاهی را به هلاکت افکندکه در روز حُنین ، برای گرفتن انتقام آمده بودند . ببین این امّت زشتکار ، با عترت آن دو [بزرگ] چه کردندو به خیال خود ، به خاطر خدا کردند ! عترت پیامبرِ برگزیده نیکوکارِ پرهیزگارو عترت علی ، دلاورِ روزهای جنگ . چه کسی عمویی مانند عمویم جعفر داردکه خداوند ، دو بال [در بهشت] به او بخشیده است ؟ چه کسی میان مردم ، جَدّی همانند جدّ من داردو پدری مانند پدرم ؟ من ، فرزند دو نامدارم . پدرم ، خورشید و مادرم ، ماه استو من ، ستاره و فرزندِ آن خورشید و ماهم . جدّم ، فرستاده خدا و چراغ هدایت استو پدرم ، آن که در دو جا برایش بیعت گرفته اند . او پهلوان ، دلاور ، شیرِ شَرزه بیشهقوی پنجه ، بزرگوار و بخشنده است . آری! این علی ، دستگیره دینو صاحب حوض [کوثر] و نماز گزارنده به سوی دو قبله است که هفت سال کامل ، با پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خوانده استدر حالی که روی زمین ، هیچ نمازگزاری جز آن دو نبود . بت ها را رها کرد و از هنگام ولادتچشم بر هم زدنی ، بت ها را همراه قریش ، سجده نکرد . از نوجوانی ، فقط خدا را پرستیددر حالی که قریش ، دو بت را پرستش می کردند . آنها لات و عُزّا را پرستش می کردنددر حالی که علی علیه السلام ، به سوی دو قبله (بیت المقدّس و کعبه) نماز می گزارد» . .



4750.امام علی علیه السلام ( پس از بازگشت از نهروان ) مقاتل الطالبیّین فی ذِکرِ أبیاتٍ قالَها ضِرارُ بنُ الخَطّابِ الفِهرِیُّ یَومَ عَبَرَ الخَندَقَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وتَمَثَّلَ بِهَا الحُسَینُ علیه السلام یَومَ الطَّفِّ :


مَهلاً بَنی عَمِّنا ظُلامَتَناإنَّ بِنا سَورَهً (1) مِنَ الغَلَقِ (2) لِمِثلِکُم تُحمَلُ السُّیوفُ ولاتُغمَزُ أحسابُنا مِنَ الرَّقَقِ إنّی لَأَنمی إذَا انتَمَیتُ إلیعِزٍّ عَزیزٍ ومَعشَرٍ صُدُقِ بِیضٍ سِباطٍ (3) کَأَنَّ أعیُنَهُمتُکحَلُ یَومَ الهِیاجِ بِالعَلَقِ (4)(5) .

1- .سَوره : أی ثوره من حدّه (النهایه : ج 2 ص 420 «سور») .
2- .غَلِقَ الرجل غَلَقا : مثل ضَجِرَ وعَضِبَ وزنا ومعنی (المصباح المنیر : ص 451 «غلق») .
3- .سَبْطُ الجسم : إذا کان حسن القد والاستواء (الصحاح : ج 3 ص 1129 «سبط») .
4- .العَلَقُ : الدم الغلیظ (مجمع البحرین : ج 2 ص 1255 «علق») .
5- .مقاتل الطالبیّین : ص 320 ، الأغانی : ج 19 ص 204 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 309 .



4751.امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام :مقاتل الطالبیّین در یادکرد اشعاری که ضِرار بن خَطّاب فِهْری به هنگام عبور از خندق ، در جنگ احزاب سرود و حسین علیه السلام ، روز عاشورا ، آنها را خواند :


شکیبایی کنید عموزادگان ما ! شکیبایی کنید که ما ،حقّ ربوده شده ای داریم و خشمی برانگیخته از آن . برای مانند شما ، شمشیرها بر دوش می آیدو حَسَب و نَسَب ما ، اشکال و نقصی ندارد . من به هنگام پی جوییِ نَسَب هانَسَب به عزّتی بِشْکوه و مردمانی راستین می برم . سپیدروی و خوش قامت ، و چشم هایشان رابه روز نبرد ، گویی سرمه از خون کشیده اند . .


9 / 8الإِمامُ علیه السلام یَطلُبُ الماءَ4754.المستدرک علی الصحیحین عن ابن عبّاس :الأخبار الطوال :عَطِشَ الحُسَینُ علیه السلام فَدَعا بِقَدَحٍ مِن ماءٍ ، فَلَمّا وَضَعَهُ فی فیهِ رَماهُ الحُصَینُ بنُ نُمَیرٍ بِسَهمٍ ، فَدَخَلَ فَمَهُ ، وحالَ بَینَهُ وبَینَ شُربِ الماءِ ، فَوَضَعَ القَدَحَ مِن یَدِهِ .

ولَمّا رَأَی القَومَ قَد أحجَموا عَنهُ ، قامَ یَتَمَشّی عَلَی المُسَنّاهِ نَحوَ الفُراتِ ، فَحالوا بَینَهُ وبَینَ الماءِ ، فَانصَرَفَ إلی مَوضِعِهِ الَّذی کانَ فیهِ . (1)4755.الاستیعاب عن ابن عبّاس :أخبار الدول وآثار الاُول :اِشتَدَّ العَطَشُ بِهِ [أی بِالحُسَینِ علیه السلام ]فَمَنَعوهُ ، فَحَصَلَ لَهُ شَربَهُ ماءٍ ، فَلَمّا أهوی لِیَشرَبَ رَماهُ حُصَینُ بنُ تَمیمٍ بِسَهمٍ فی حَنَکِهِ ، فَصارَ الماءُ دَما ... . (2)4752.الإرشاد ( به نقل از ابو البَختَری قرشی ) مثیر الأحزان :ثُمَّ قَصَدوهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام ] بِالحَربِ ، وجَعَلوهُ شِلوا (3) مِن کَثرَهِ الطَّعنِ وَالضَّربِ ، وهُوَ یَستَقی شَربَهً مِن ماءٍ فَلا یَجِدُ ، وقَد أصابَتهُ اثنَتانِ وسَبعونَ جِراحَهً . (4) .

1- .الأخبار الطوال : ص 258 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2629 .
2- .أخبار الدول وآثار الاُول : ج 1 ص 322 .
3- .الشِّلْو : القطعه من اللحم (النهایه : ج 2 ص 499 «شلا») .
4- .مثیر الأحزان : ص 73 .



9 / 8امام علیه السلام در پیِ آب

4755.الاستیعاب ( به نقل از ابن عبّاس ) الأخبار الطِّوال :حسین علیه السلام ، تشنه شد و کاسه آبی خواست . هنگامی که آن را به دهان بُرد ، حُصَین بن نُمَیر ، تیری به سوی او انداخت که به دهانش فرو رفت و میان او و آب نوشیدن ، مانع شد و حسین علیه السلام ، کاسه را از دست ، فرو گذاشت .

هنگامی که دید دشمنان از او پس می کِشند ، برخاست و بر تَل و سیلْ بندِ کنار فرات ، به سوی آب رفت که جلویش را گرفتند و او به همان جا که بود ، باز گشت .4756.المعجم الکبیر عن ابن عبّاس :أخبار الدُّوَل و آثار الاُوَل :تشنگی حسین علیه السلام ، شدید شد و او را از آب ، باز داشتند . آب قابل نوشیدنی برایش فراهم شد . رفت تا آن را بیاشامد که حُصَین بن تمیم ، تیری به گلویش زد ، و آب ، خون شد ... .4757.الطبقات الکبری عن قتاده :مُثیر الأحزان :سپس ، نبرد را متوجّه حسین علیه السلام کردند و او را از فراوانیِ زخم ها و ضربه ها ، مانند تکّه گوشتی کردند . امام علیه السلام ، آبی برای نوشیدن می جویید و نمی یافت و 72 زخم ، برداشته بود . .



4758.تاریخ دمشق عن ابن عبّاس :بستان الواعظین :إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقی ماءً حینَ قُتِلَ فَمُنِعَ مِنهُ ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانٌ ، وأتَی اللّهَ حَتّی سَقاهُ مِن شَرابِ الجَنَّهِ . (1)4759.شرح الأخبار عن أبی رافع :الملهوف :وقَصَدوهُ بِالحَربِ ، فَجَعَلَ یَحمِلُ عَلَیهِم ویَحمِلونَ عَلَیهِ ، وهُوَ مَعَ ذلِکَ یَطلُبُ شَربَهً مِن ماءٍ فَلا یَجِدُ . (2)4756.المعجم الکبیر ( به نقل از ابن عبّاس ) الفتوح :فَحَمَلَ عَلَیهِ القَومُ بِالحَربِ ، فَلَم یَزَل یَحمِلُ عَلَیهِم ویَحمِلونَ عَلَیهِ وهُوَ فی ذلِکَ یَطلُبُ الماءَ لِیَشرَبَ مِنهُ شَربَهً ، فَکُلَّما حَمَلَ بِنَفسِهِ عَلَی الفُراتِ ، حَمَلوا عَلَیهِ حَتّی أحالوهُ عَنِ الماءِ . (3)9 / 9مَطَرُ السِّهامِ4759.شرح الأخبار ( به نقل از ابو رافع ) الإرشاد :فَلَمّا رَأی ذلِکَ [أی شَجاعَهَ الحُسَینِ علیه السلام ] شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ ، استَدعَی الفُرسانَ فَصاروا فی ظُهورِ الرَّجّالَهِ ، وأمَرَ الرُّماهَ أن یَرموهُ ، فَرَشَقوهُ بِالسِّهامِ حَتّی صارَ کَالقُنفُذِ ، فَأَحجَمَ عَنهُم ، فَوَقَفوا بِإِزائِهِ . (4)4760.فضائل الصحابه لابن حنبل عن ابن عبّاس :مثیر الأحزان :لَمّا اُثخِنَ [الحُسَینُ علیه السلام ] بِالجِراحِ ولَم یَبقَ فیهِ حَراکٌ ، أمَرَ شِمرٌ أن یَرموهُ بِالسِّهامِ . (5)4761.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الفتوح :وَالسِّهامُ تَقصِدُهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام ] مِن کُلِّ ناحِیَهٍ ، وهُوَ یَتَلَقّاها بِصَدرِهِ ونَحرِهِ وهُوَ یَقولُ : یا اُمَّهَ السَّوءِ ، فَبِئسَما أخلَفتُم مَحَمَّدا فی اُمَّتِهِ وعِترَتِهِ ، أما إنَّکُم لَن تَقتُلوا بَعدی عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ فَتَهابوا (6) قَتلَهُ بَل یَهونُ عَلَیکُم عِندَ قَتلِکُم إیّایَ ، وَایمُ اللّهِ ! إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنِیَ اللّهُ بِهَوانِکُم ، ثُمَّ یَنتَقِمُ لی مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ . (7) .

1- .بستان الواعظین : ص263 ح419 نقلاً عن کتاب التعازی والعزاء .
2- .الملهوف : ص 171 .
3- .الفتوح : ج 5 ص 117 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 34 نحوه وفیه «اجلوه» بدل «أحالوه» ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 51 .
4- .الإرشاد : ج 2 ص 111 ، روضه الواعظین : ص 208 ولیس فیه ذیله من «فأحجم» ، إعلام الوری : ج 1 ص 468 ولیس فیه من «استدعی» إلی «الرجّاله» .
5- .مثیر الأحزان : ص 74 .
6- .فی المصدر : «فتأهبوا» ، والتصویب من المصادر الاُخری .
7- .. الفتوح : ج 5 ص 118 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 34 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 52 .


4762.السیره الحلبیّه عن حذیفه :بستان الواعظین :حسین علیه السلام ، به هنگام شهادتش ، آبی طلبید ؛ امّا از او باز داشتند و تشنه به شهادت رسید و بر خدا وارد شد تا از شراب بهشتی ، سیرابش کند .4760.فضائل الصحابه ، ابن حنبل ( به نقل از ابن عبّاس ) الملهوف :نبرد را متوجّه او کردند و او بر آنان ، و آنان بر او حمله می بردند و او با وجود آن ، آبی برای نوشیدن می جویید و نمی یافت .4761.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الفتوح :دشمنان ، بر او حمله بُردند و پیوسته ، او بر آنان و آنان بر او حمله می بردند و او در این میان ، آبی می جُست تا از آن بنوشد و هر بار که به تنهایی به سوی فرات ، یورش می بُرد ، به او حمله می کردند تا او را از آب ، باز بدارند .

9 / 9بارانِ تیر

4764.عنه علیه السلام :الإرشاد :هنگامی که شمر بن ذی الجوشن ، شجاعت حسین علیه السلام را دید ، سواران را فرا خواند و در پشتِ پیادگان قرار گرفتند و به تیراندازان ، فرمانِ تیر داد . آنان ، او را تیرباران کردند و از فراوانیِ تیرها ، مانند خارپشت شده بود . امام علیه السلام ، عقب کشید و آنان در برابرش موضع گرفتند .4765.اُسد الغابه عن سعید بن المسیّب :مثیر الأحزان :هنگامی که حسین علیه السلام از شدّت جراحات ، زمینگیر شد و دیگر توانِ حرکت نداشت ، شمر ، فرمان داد که او را تیرباران کنند .4763.امام حسن علیه السلام ( در هنگام کشته شدن علی علیه السلام ) الفتوح :تیرها از هر سو به طرف حسین علیه السلام می آمدند و به گلو و سینه او می خوردند و او می فرمود : «ای امّت بدکار ! چه بد جانشینانی برای محمّد ، در میان امّت و خاندانش بودید . هان ! شما پس از من ، دیگر از کُشتن هیچ بنده ای از بندگان خدا ، هراس نخواهید داشت ؛ بلکه چون مرا کُشتید ، کُشتن هر کس دیگری بر شما ، گران نخواهد بود و به خدا سوگند امید می برم که خدا ، مرا با خواری شما ، گرامی بدارد و انتقام مرا از شما ، به گونه ای که نمی دانید ، بگیرد» . .



4764.امام حسن علیه السلام :تاریخ الطبری عن سعد بن عبیده :فَأَقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام یُکَلِّمُ مَن بَعَثَ إلَیهِ ابنُ زِیادٍ ، قالَ : وإنّی لَأَنظُرُ إلَیهِ وعَلَیهِ جُبَّهٌ مِن بُرودٍ (1) ، فَلَمّا کَلَّمَهُمُ انصَرَفَ ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِن بَنی تَمیمٍ یُقالُ لَهُ : عُمَرُ الطُّهَوِیُّ بِسَهمٍ ، فَإِنّی لَأَنظُرُ إلَی السَّهمِ بَینَ کَتِفَیهِ مُتَعَلِّقا فی جُبَّتِهِ . (2)4765.اُسد الغابه ( به نقل از سعید بن مُسیَّب ) المناقب لابن شهر آشوب :کانَتِ السِّهامُ فی دِرعِهِ کَالشَّوکِ فی جِلدِ القُنفُذِ . ورُوِیَ أنَّها کانَت کُلُّها فی مُقَدَّمِهِ . قالَ العَونِیُّ :


یا سِهاما بِدَمِ ابنِ المُصطَفی مُنقَسِماتِ ورِماحا فی ضُلوعِ ابنِ النَّبِیِّ مُتَّصِلاتِ (3)9 / 10سَهمٌ عَلَی الجَبهَهِ4768.الإمام علیّ علیه السلام :الفتوح :کُلَّما حَمَلَ [الحُسَینُ علیه السلام ] بِنَفسِهِ عَلَی الفُراتِ حَمَلوا عَلَیهِ حَتّی أحالوهُ عَنِ الماءِ . ثُمَّ رَمی رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ یُکَنّی أبَا الحُتوفِ (4) الجُعفِیَّ فَوَقَعَ السَّهمُ فی جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَینُ علیه السلام السَّهمَ فَرَمی بِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلی وَجهِهِ ولِحیَتِهِ .

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : اللّهُمَّ إنَّکَ تَری ما أنَا فیهِ مِن عِبادِکَ هؤُلاءِ العُصاهِ الطُّغاهِ ، اللّهُمَّ فَأَحصِهِم عَدَدا ، وَاقتُلهُم بَدَدا (5) ، ولا تَذَر عَلی وَجهِ الأرضِ مِنهُم أحَدا ، ولا تَغفِر لَهُم أبَدا . (6) .

1- .البُرْد : ثوب فیه خطوط ، وخصّ بعضهم به الوشی ، والجمع بُرُود (لسان العرب : ج 3 ص 87 «برد») .
2- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 392 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 221 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 311 وفیه «فی جنبه» بدل «فی جبّته» ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2617 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 170 کلّها نحوه وفیها «عمرو بن خالد الطهوی» .
3- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 111 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 52 .
4- .فی الطبعه المعتمده : «الجنوب» ، والتصویب من طبعه دار الفکر .
5- .فی المصدر : «مددا» ، وهو خطأ واضح ، وما أثبتناه هو الصحیح کما فی هامش المصدر . وبَدَدا : جمع بُدّه وهی الحصّه والنصیب ... أی متفرّقین فی القتل واحدا بعد واحد ، من التبدید (النهایه : ج 1 ص 105 «بدد») .
6- .الفتوح : ج 5 ص 117 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 34 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 52 .



4766.امام علی علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از سعد بن عُبَیده : حسین علیه السلام ، جلو آمد و با نمایندگان ابن زیاد ، گفتگو کرد . گویی اکنون به رَدای خط دارِ او می نگرم . هنگامی که با آنان ، سخن گفت ، باز گشت . مردی از قبیله بنی تمیم که به او عمر طُهَوی می گفتند ، تیری به سوی او انداخت . گویی اکنون آن تیر را می بینم که میان شانه هایش به ردایش آویخته است .4767.الطبقات الکبری ( به نقل از محمّد بن عمر بن علی علیه السلام ) المناقب ، ابن شهرآشوب :تیرها در زره امام علیه السلام مانند خار در پوستِ خارپشت شده بود . نیز روایت شده که همه آنها ، از رو به رو به او اصابت کرده بود . عَونی [ در این باره ] می گوید :


ای تیرهای تقسیم شده در خون فرزند مصطفیکه در همه پیکرش فرو رفته اید! و ای نیزه های فرو رفته در پهلوی فرزند پیامبرکه از بسیاری ، به هم چسبیده اید !

9 / 10اصابت تیری به پیشانی امام علیه السلام

4770.الإمام علیّ علیه السلام :الفتوح :هرگاه حسین علیه السلام ، به تنهایی به سوی فراتْ یورش می بُرد ، به او حمله می کردند تا او را از [ رسیدن به ]آب ، باز بدارند . آن گاه ، مردی از آنان که کنیه اش ابو حُتوف جُعْفی بود ، تیری انداخت و بر پیشانی حسین علیه السلام نشست . حسین علیه السلام ، تیر را کَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازیر شد .

سپس حسین علیه السلام گفت : «خدایا ! تو می بینی که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت ، در چه حالی هستم . خدایا ! یکْ یکِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق ، هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روی زمین ، باقی مگذار و هرگز ، آنان را میامرز !» . .



4771.التوحید عن الأَصبَغ بن نُباتَه :تاریخ دمشق عن مسلم بن رباح مولی علیّ بن أبی طالب علیه السلام :کُنتُ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَومَ قُتِلَ ، فَرُمِیَ فی وَجهِهِ بِنُشّابَهٍ (1) ، فَقالَ لی : یا مُسلِمُ ، أدنِ یَدَیکَ مِنَ الدَّمِ ، فَأَدنَیتُهُما ، فَلَمَّا امتَلَأَتا قالَ : اُسکُبهُ فی یَدی ، فَسَکَبتُهُ فی یَدِهِ ، فَنَفَحَ (2) بِهِما إلَی السَّماءِ ، وقالَ :

اللّهُمَّ اطلُب بِدَمِ ابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ . قالَ مُسلِمٌ : فَما وَقَعَ مِنهُ إلَی الأَرضِ قَطرَهٌ . (3)4772.الإمام علیّ علیه السلام ( بَعدَ إخبارِهِ لِحَوادِثَ آتِیَهٍ ، فَقالَ لَهُ ) المناقب لابن شهرآشوب :فَحَمَلوا عَلَیهِ مِن کُلِّ جانِبٍ ، فَرَماهُ أبُو الحَنوقِ (4)

الجُعفِیُّ فی جَبینِهِ . (5) .

1- .النُشّاب : السِّهام ، والواحده نُشّابه (مجمع البحرین : ج 3 ص 1782 «نشب») .
2- .فی الطبعه المعتمده : «فنفخ» ، والتصویب من الترجمه المطبوعه بتحقیق الشیخ المحمودی . قال ابن الأثیر : [یقال] : نفحتُ الشیء ؛ إذا رمیته (النهایه : ج 5 ص 90 «نفح») .
3- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 223 ، کفایه الطالب : ص 431 .
4- .. یحتمل أنّ کلمه «الحنوق» هی تصحیف لکلمه «الحتوف» .
5- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 111 .



4769.الطبقات الکبری ( به نقل از ابو البَختری ) تاریخ دمشق به نقل از مُسلم بن رِباح ، غلام آزاد شده علی بن ابی طالب علیه السلام : روز شهادت حسین بن علی علیه السلام ، با او بودم . تیرهایی به صورتش اصابت کرده بود . به من فرمود : «ای مُسلم ! دستت را زیر خون ها بگیر» .

گرفتم . چون [ دست هایم از خون ] پُر شدند ، فرمود : «آنها را در دستم بریز» .

آنها را در دستش ریختم . آنها را به سوی آسمان پاشید و گفت : «خدایا ! خون فرزند دختر پیامبرت را بستان» .

قطره ای از آن خون ، بر زمین نریخت .4770.امام علی علیه السلام :المناقب ، ابن شهرآشوب :آن گاه ، از هر سو به حسین علیه السلام حمله کردند و ابو حُنوق (1) جُعْفی ، تیری بر پیشانی او زد . .

1- .احتمالاً «الحنوق» که در متن عربی حدیث آمده ، تصحیف «حتوف» است .


9 / 11سَهمٌ فِی القَلبِ4773.الإمام الصادق علیه السلام :مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام ] یَستَریحُ ، وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ ، فَبَینَما هُوَ واقِفٌ إذ أتاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلی جَبهَتِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ مِن جَبهَتِهِ ، فَأَخَذَ الثَّوبَ لِیَمسَحَ عَن جَبهَتِهِ ، فَأَتاهُ سَهمٌ مُحَدَّدٌ مَسمومٌ ، لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ ، فَوَقَعَ فی قَلبِهِ . (1)

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وعَلی مِلَّهِ رَسولِ اللّهِ . ورَفَعَ رَأسَهُ إلَی السَّماءِ ، وقالَ : إلهی ! إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُم یَقتُلونَ رَجُلاً لَیسَ عَلی وَجهِ الأَرضِ ابنُ نَبِیٍّ غَیرُهُ ، ثُمَّ أخَذَ السَّهمَ وأخرَجَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ ، فَانبَعَثَ الدَّمُ کَالمیزابِ ، فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی الجُرحِ ، فَلَمَّا امتَلَأَت دَما رَمی بِها إلَی السَّماءِ فَما رَجَعَ مِن ذلِکَ قَطرَهٌ ، ... ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی الجُرحِ ثانِیا ، فَلَمَّا امتَلَأَت لَطَخَ بِها رَأسَهُ ولِحیَتَهُ ، وقالَ : هکَذا وَاللّهِ أکونُ حَتّی ألقی جَدّی مُحَمَّدا وأنَا مَخضوبٌ بِدَمی ، وأقولُ : یا رَسولَ اللّهِ ، قَتَلَنی فُلانٌ وفُلانٌ . (2)4774.المناقب لابن المغازلیّ عن اُمّ سَلَمَهَ :مثیر الأحزان :فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ ، أتاهُ حَجَرٌ عَلی جَبهَتِه

هَشَمَها ، ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ ، فَوَقَعَ عَلی قَلبِهِ .

فَقالَ : بِسمِ اللّهِ ، وعَلی مِلَّهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَی السَّماءِ وقالَ : إلهی ، تَعلَمُ أنَّهُم یَقتُلونَ ابنَ بِنتِ نَبِیِّهِم . ثُمَّ ضَعُفَ مِن کَثرَهِ انبِعاثِ الدَّمِ بَعدَ إخراجِ السَّهمِ مِن وَراءِ ظَهرِهِ ، وهُوَ مُلقیً فِی الأَرضِ . (3) .

1- .لو فُرضت صحّه هذا المقطع من الروایه، فإنّ المراد منه هو إصابه السهم ناحیه من القلب ، لا القلب نفسه، کما ورد فی روایه المناقب من أنّ موضع الإصابه کان صدر الإمام ، فمن البدیهیّ أنّ القلب لو کان هو المصاب ، لما سنحت الفرصه للأعمال التالیه التی ذکرتها الروایه!
2- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 34 ؛ الملهوف : ص 172 ولیس فیه ذیله من «فوضع یده» ، بحار الأنوار : ج 45 ص 53 .
3- .مثیر الأحزان : ص 73 .